جدول جو
جدول جو

معنی پس تیکر - جستجوی لغت در جدول جو

پس تیکر
(پَ سِ رَ)
پاسی تیکریس. نام رود کارون در نزد پارسیان قدیم، معنی آن پس دجله است زیرا چنانکه از کتیبۀ بیستون داریوش معلوم است دجله را پارسی های قدیم تیگر میگفتند. (کتیبه های بیستون چ موزۀ بریطانی، ستون 6 بند 18)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس ترک
تصویر پس ترک
اندکی پس تر، عقب تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس تر
تصویر پس تر
عقب تر
فرهنگ فارسی عمید
(پَ سِ لَ کَ)
عقبۀ سپاه. ساقه:
درفش و پس لشکر و جای خویش
برادرش را داد و خود رفت پیش.
دقیقی
لغت نامه دهخدا
(پِ)
ماده ای را گویند که لرزانک های نباتی را غلظت بخشد و نیز حموضتی که از تأثیر جسم قلیائی بر ’پک تین’ حاصل آید
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ رَ)
بعید هذا. اندکی متأخر: و او (یعنی کوکب علوی) مستقیم است تا آنگاه که بوقت برآمدن آفتاب آنجا رسد که اگر آفتاب آنجا بجای او بودی از پس ترک از نماز پیشین بودی. (ابوریحان از التفهیم) ، هر چیز صیقلی که در لای کاغذ گذارند تا محفوظ ماند، فواتی که شخص در دم مردن زند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
ولایتی از تراکیه (آسیای صغیر). (ایران باستان ج 2 ص 1245)
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ)
دیرتر. عقب تر. از عقب. از دنبال. اختباء، تعمیه کردن بر کسی چیزی پس تر، پرسیدن او را از آن. (منتهی الارب) :
سپه رانی و ما ز پس تر شویم
بگوئیم و زین در سخن بشنویم.
فردوسی.
، ادنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس لشکر
تصویر پس لشکر
عقبه سپاه ساقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس ترک
تصویر پس ترک
اندکی عقب تر متاخر
فرهنگ لغت هوشیار
پس گردنی
فرهنگ گویش مازندرانی
دنبال تر، عقب تر، لاغرتر، خسیس تر
فرهنگ گویش مازندرانی